- ۲ نظر
- ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۹
اگر اهل کد نویسی هستید این فونت شاید برایتان جالب باشد:
امروز به طور اتفاقی از شبکه نمایش سریال قصه های جزیره رو دیدم. جشن عروسی اولویا! چقدر شیرین. چقدر جالب. ریتم تند اتفاقات اجازه نمیداد چشم از صفحه تلویزیون بردارم. هر قسمت یک ویژگی اخلاقی را چنان به زیبایی به نمایش می گذاشت که گویی آیینه زندگی خودمان است. یا انگار چند معلم اخلاق نشسته اند برای سریال داستان نوشته اند!
امروز توی داروخونه گفتم یه دونه خمیر دندون لطفا. دقت کردم دیدم دست گذاشت روی کِرِست که تا بلندش کرد گفتم ترجیحا ایرانی. گذاشت سر جاش یه نگاه به پایین قفسه انداخت و با کمی تامل یه دونه پونه رو برداشت. دو نکته به ذهن می رسه:
۱. خمیردندان ایرانی در طبقه پایین خارج از دید قرار دارد اما خارجی وسط کاملا پیدا و آشکار.
۲. اولویت فروشنده محترم کالای خارجی بود چرا که من فقط گفتم خمیر دندون می خوام و حرفی از ایرانی یا خارجی بودنش نزدم.
فونت جدید فارسی ساحل
https://rastikerdar.github.io/sahel-font/
این آخرین فونتی (در واقع تایپ فیس) بود که ساختم. تمرکز من بیشتر بر روی فونت متن بود چون احساس می کردم چند سالیست وب فارسی خیلی تکراری شده و همه جا دو سه تا فونت بیشتر نمی بینیم علی رغم اینکه کم در موردش صحبت نمی شد. امیدوارم این چند قلم به درد کسی بخورد.
بعد نوشت: یک قلمی هم رو پارسال انجام دادم نمی دونم چرا به طور کلی فراموشش کرده بودم تا دیشب ناگهانی یادش افتادم. دستی بهش کشیدم و به عنوان هدیه گذاشتم برای حامیان مالی گذشته و جدید توی صفحه فونت ساحل.
حادثه بسیار دردآور و غم انگیز بود. اما بگذارید خاطره ای از دوران خدمت (نه آموزشی) برایتان بگویم. آنجا خب بسیار دور و امکاناتش اندک بود. من تجربه سفر به دفعات با اتوبوس، هواپیما و بخشی نیز با قطار به آنجا داشتم. سفر با اتوبوس به معنای واقعی کابوس بود. راه نازیبا و بی اندازه طولانی. البته تا اینجا مشکلی نبود. مشکل بزرگتر اتفاقاتی بود که در طول مسیر رخ می داد. مثلا به سرقت رفتن ساک بزرگ یکی از پرسنل با همه مدارک و وسایلش در بین راه از صندوق! مسیر به گونه ای بود که وقتی کیفت را در صندوق می گذاشتی دیگر باید به خدا می سپردی. در طول مسیر هم افراد زیادی پیاده و سوار می شدند. اما اتفاق اصلی این بود: