توی نانوایی ۱۵ دقیقه ایستاده بودم و هر کس توی این مدت یک متلکی به شاطر میگفت یا اعتراضی میکرد. نانوای بیچاره هر کدوم رو که میشنید پاسخی میداد. حتی اونایی رو هم که یواشکی میگفتند باز میشنید. مثلا یکی میگفت نونش هم که آب رفته. شاطر پاسخ میداد که عزیزم آیا وزن نون باید درست باشه یا اندازهاش؟! اگر همین نون رو نازک بزنم درازتر بشه بعدش نمیگی نونش بیکیفیته؟ یکی میگفت نون من رو چرا نمیدی؟ شاطر میگفت هنوز توی تنوره. یکی میگفت اون نون چرا آویزونه، برای خودشون نگه میدارند. شاطر میگفت این برای این آقاست که جلوی شماست ... من بلند گفتم که شاطر میگه الکی تهمت نزنین.
ناراحت شدم. فضای مسمومی بود. همه اینطور نیستند اما انگار همیشه چند نفر هستند که روزشون شب نمیشه مگر اینکه تهمت بزنن یا متلک بگن و خلاصه همیشه ناراحت باشند و غر بزنند. انگار که دلهاشون بیمار شده. وقتی رسیدم خونه پیش خودم فکر میکردم چرا اونی که زخم زبون میزنه نمیترسه که دل کسی رو بشکونه؟
کمی منصف باشیم. با هم مهربان باشیم. اگر حال و هوای این روزها یا این سالهایمان ناخوش شده در واقع بیشتر در معرض امتحان قرار گرفتهایم. وقتی اعضای یک خانواده دچار سختی و گرفتاری میشن باید بیشتر با هم مهربان باشند و هوای همدیگر رو داشته باشند و گذشت و ایثار کنند.
- ۴ نظر
- ۰۹ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۵۵