پدر نادان یا دختر دانا
چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۳۰ ب.ظ
تقاطع جمهوری-کارگر نگاه میکنم چراغ برای عابر پیاده قرمز است. طبیعتا میایستم. پدری نیز دست دختر خردسالش را گرفته و میخواهد عبور کند. کنجکاو میشوم میبینم پدر علاقهای به صبوری ندارد. چند باری تلاش میکند که حرکت کند اما دختر کوچک و شیرین، دست پدر را گرفته و میگوید بابا هنوز قرمز است! پدر میگوید ببین دخترم ماشین از ما دور است اشکالی ندارد(!) اما دختر همچنان اصرار بر ماندن میکند. پدر سرانجام که میبیند چارهای ندارد دست و شانهاش را به نشانه ناراحتی یا استیصال بالا میاندازد و صبر میکند. تلاشم برای یافتن نشانی از عقبماندگی یا شیرینعقلی یا هر چیزی در آن مرد که مرا بدین رفتار توجیه نماید بیهوده است. نمیدانستم دقیقا به چه چیزی باید فکر کنم.