می چرخد اما نه به زیبایی
در خیابان قدم میزنی می بینی به ندرت می توانی فاصله ای را بیابی که یکدست و تمیز کار شده باشد. فکرش را که میکنی می بینی خودت هم همچنین تمیز کار نبوده ای! بیشتر که فکرش را می کنی می گویی خب احتمالا کسی که داشته اینجا کار می کرده از مسئولش راضی نبوده. مثلا پولش را به تمام یا به موقع نمی دهد. یا نه می بیند کالایی که برای خودش یا خانه خریده مشکل پیدا کرده و خدمات پس از فروشش خوب نبوده. یا در بیمارستان به مشکل بر خورده است. یا در فلان اداره کارش را به ناحق راه نمی اندازند. یا ... باز می آیی به مسئول بالای همان کارگر فکر می کنی هزار جور بهانه برایش پیدا می کنی. به مسئول بالای آن مسئول هم همینطور. و میبینی همه این مردمان کارشان را درست انجام نمی دهند. گویی هر فرد مسئول با مسئولیتش قهر است. همگان از یکدیگر شاکی اند. همگان هم مظلومند و هم ظالم! خود من هم!
چرخ می چرخد. همیشه می چرخد. اما فعلا نه به خوبی. نه به زیبایی.
به نظر شما مشکل کجاست؟ کجای کار گره خورده است؟
فقط یه خاطره:
پنجره های کلاس های مدرسه مون خیلی بد درست شده . طوری که وقتی پرده نصب میشه دیگه امکان باز شدن پنجره ها نیست . وقتی هم که برای تهویه و تبادل هوا مجبور به باز و بسته کردن پنجره ها میشیم ، یا پرده پاره میشه یا از جا کنده!
از اول سال تحصیلی تا آخرش هر وقت که با این مشکل مواجه میشیم با التماس به بچه ها میگم:
ببینین کار اشتباه و ناقص یه نفر چقدر ما رو به دردسر انداخته! ... مهم نیست که در آینده چه کاره بشین؛ فقط تو رو خدا هر کاره شدین کارِتون رو درست انجام بدین و خدایی که شما رو می بینه رو ببینین!
همین پنجره های بد دلیلی شده برای اینکه هر از چند گاهی از بچه ها بپرسم: به نظر شما دکتر و مهندسی و ... که مردم رو اذیت می کنه رو خدا بیشتر دوست داره یا یه رفتگر و راننده و نانوا و ... که مردم ازش راضی هستن؟