صابر

چای می‌خورین یا قهوه؟

گفت «خب از من!»

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۳۰ ق.ظ

دیشب توی مغازه‌ها به دنبال خرید پیراهن ایرانی بودم. یکی از فروشنده‌ها یک پسر جوانی بود که از این شلوار جین کشی‌ها پوشیده بود. به شوخی گفتم توی این شلوار راحتی؟ خندید و گفت: خیلی! توضیح می‌داد که ببین چقدر راحته و حتی سایز کوچیک هم بپوشی باز هم کاملا کش میاد و فیت میشه. گفتم شبیه ساپورت نیست؟ خندید و گفت آره میشه گفت از همون خانواده هست. پرسیدم پوشیدنش سخت نیست؟ گفت آره خب، یه نیم ساعت درگیرشم تا فیت بشه (باز خندید).

گفتم پیراهن می‌خوام از جنس ایرانی. یه نگاهی به قفسه‌ها انداخت و یه کم مِن و مون کرد و گفت راستش ندارم. فقط این یک مدل هست که ... هممممم ... آخه نه اینکه مشتری‌ها دنبال خارجی هستند ما نمیاریم. گفتم آهان بسیار خب. دست شما درد نکنه. گفت خب این همه مدل داریم. جنسامون خیلی خوبه‌ها! حالا حتما ایرانی؟ گفتم برای حمایت از شما. حمایت از هموطن شما. از دوست شما. سرش رو تکون داد و گفت حمایت از کالای ایرانی و این حرف‌ها (یعنی باز از این حرف‌های کلیشه‌ای). گفتم اگر کنار مغازه‌ٔ شما یک مغازهٔ خارجی بود چی؟ شما انتظار داشتین من از چه کسی خرید کنم؟ از اون یا از شما؟ یه کم جا خورد. سرش رو به آرومی پایین انداخت و مکثی کرد و گفت «خب از من!». من هم یک مقدار در مورد تفاوت شغل‌ها و خدماتی که معادل خارجی ندارند مثل شغل فروشندگی یا کارمندی دولتی و سایرین با شغلی مثل تولیدی براش توضیح دادم. همینجور که به من خیره شده بود گفت تا حالا این جوری به قضیه نگاه نکرده بودم. برام جالبه. طرز نگاهتون رو دوست دارم. من هم بعد از عذرخواهی آمدم بیرون و بالاخره در یک مغازه‌ای، یک پیراهن ایرانی خریدم.

داشتم به این فکر می‌کردم که من تا حالا با افراد متعددی این موضوع (که اگر شغل اون‌ها هم در ایران معادل خارجی داشت) رو مطرح کرده‌ام و همگی هم با تعجب اظهار می‌کردند که تا حالا اینجوری به قضیه نگاه نکرده‌اند. نمی‌دونم چرا. شاید به این خاطره که ما عادت نداریم خودمون رو جای دیگران بگذاریم. عادت نداریم شرایط دیگران و تفاوتش رو درک کنیم. شاید برای همینه که رفتارمون، حرف‌هامون، قضاوت‌هامون کمتر بوی انصاف میده.

  • صابر راستی کردار

نظرات (۹)

بسیار احسنت.
مثال مغازۀ خارجی عالی بود.
دمت گرم. حال کردم.
آقا صابر راست گفتی به خدا. منم از این خسته‌ام که هی دنبال جنس ایرانی میگردم و هی پیدا نمیشه. نباید این طوری باشه. درستش اینه که جنس بیاد دنبال مشتری نه مشتری در به در دنبال جنس باشه.

از طراحی قلم‌هایی هم که کردی خیلی ممنون. عالی هستن. مخصوصاً ساحل و وزیر
پاسخ:
بلی متاسفانه نه مردم خوب می‌خرند و نه مغازه‌ها میارن. تنوع مدل هم پایین هست. اگر چه یک مغازه ادعا می‌کرد با اینکه اسامی خارجیه اما در واقع ایرانی هستند با نام تقلبی خارجی. هیچ چیز سر جاش نیست!
احسنت...
سلام. مثالی که زدی قشنگ بود. صرفا این کامنت رو گذاشتم که یه تشکر ویژه بابت فونت ها کنم. فونت وزیر واقعا عالیه. متشکرم :)
پاسخ:
سلام. خواهش می‌کنم.
  • زهیر رضائی مبین
  • سلام، عالیه دمت گرم، اگه همه این طوری فکر و عمل کنن اقتصاد به مراتب بهتری خواهیم داشت
  • علی زارع شاهی
  • از پست و نحوه ی جواب دادنتون به اون فروشنده که زیباست تشکر می کنم
    و خوش حالم که هستند کسانی که با افتخار دنبال کالای ایرانی می گردند
    درباره ی فونت هاتون هم یه پست بزارید و وضعیت توسعه شون رو بگید...(دیگه فونت جدیدی دارید؟ برنامتون برای آپدیت این فونت ها چیه؟ چه مشکلات ( فنی ) برای توسعه وجود داره؟ و کلی حرف دیگه)
    پاسخ:
    خواهش می‌کنم. سلامت باشید.
    سلام آقا صابر عزیز
    مثال عالی بود، شخصا خیلی حال کردم با این پست
    برشکار یک تولیدی کت و دامن زنانه ام، کار درجه یک ایرانی که با مارک و عنوان ترک فروخته میشه
    یه مدت اول سال 97 مارک ایرانی و بروشور ایرانی زدیم روی کارها، بیش از نصف کارها از فروشگاه برگشت و مارک ترک خورد تا فروش بره

    بابت فونت های زیباتون هم جهان سپاس
    قالب هم عالیه !
    پاسخ:
    سلام
    بلی داستان تولید در ایران غم‌انگیزه. دروغ هم در ایران نهادینه و جزئی از تمامی امور شده و بدون اون اصلا کار پیش نمی‌ره. مردم هم ظاهرا دروغ دوست دارند.
    داستان زیبا و پند آموزی بود .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی

    saber.rastikerdar بر روی جی‌میل گوگل
    github.com/rastikerdar
    twitter.com/rastikerdar
    instagram.com/rastikerdar