فقط دو قاشق
چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ
یکم
توی سوپرماکت چشمم افتاد به ظرف ماستی که روش نوشته بود چکیده یونانی 5٪ چربی! ظاهرش که شیک بود. به خودم گفتم حالا یه بار هم از این مدل عجیب و غریبها بخر ببین مثلا این یونانیها چجور ماستی رو میخورن! تجربه ماست کفیر هم قبلا داشتم که برای تفریح خوب به نظر می رسید.
درشو به زور باز و کاسهای رو از اون پر کردم. یه نگاه تعجبی بهش انداختم و
قاشق اول رو زدم: همممم بد نیست. جالبه.
دومی: لااقل متفاوته.
سومی: یه کم زیادی چرب و سفته.
چهارمی: تهش یه جوریه.
پنجمی: چقدر سنگینه. خیلی دیگه سفته!
ششمی: چی بود اسمش؟
هفتمی: عجب اشتباهی کردم. حالا چجوری بقیهاش رو بخورم! آخه اینم شد ماست؟!
خاطرم هست یه سال متوسطه توی مدرسه جدید، یکی از بچهها رو میدیدم حسابی شنگول و خوشحال با ادا اطواراش بچهها رو حسابی میخندوند و همون ابتدای سال تعداد زیادیشون رو دور خودش جمع کرد. شوخیهای توی مدرسه، خیابون، با معلم و خلاصه خودشیرینیهاش تمومی نداشت. جمع ما البته آدمهای متفاوتی بود و اندک. سه یا چهار نفر که اهل این نوع شیطنتها هم نبودیم. ولی جریان این پسر و دوستاش هم بالاخره جلوی چشممان بود. ماه نخست دور و برش حسابی شلوغ بود. خوشحال به نظر میرسید. گذشت تا ماه دوم کمی خلوت شد. ماه سوم خلوت تر. ماه چهارم رسما تنها شد! بلی کاملا تنها! سعی می کرد هر از گاهی به یک نفر نزدیک بشه و مدتی رفاقت کنه اما طولی نمیکشید که مورد بیتوجهی قرار میگرفت. مدتی هم سعی کرد به من نزدیک بشه. اما خب حرفها و شوخیهایش تکراری شده بود. مشکلش این بود که نمیتونست از این قالبی که برای خودش ساخته بیرون بیاد. شاید هم قادر نبود شخصیتی غیر از این رو تصور کنه. سال تموم شد و من هم مدرسهام تغییر کرد و دیگر اون بچهها رو ندیدم.
دوم
آدمها شاید بشه گفت از یه منظر مثل میوهها میمونن. میوه ای پوست کلفت و ضخیم، داخلش نرم و لذیذ. یکی برونش تلخ و درونش شیرین. یکی ظاهرش زیبا و باطناش زهرمار! یکی جملگی خوب و لیکن سَمدار (غیر اورگانیک). یکی خوردنش پرزحمت ولی ارزشمند. یکی نخستاش شیرین و به تدریج تلخمند! یکی ... یکی اگه زود نخوریش تلخ میشه. یکی را باید با حوصله دونه دونه بخوری! یکی رو باید با احتیاط بخوری. یکی رو باید حسابی بشوری. یکی رو بهتره آخر شب نخوری و یکی رو همراه با دارو یا غذای دیگه. یکی رو نمی تونی بخوری به خاطر مثلا آلرژی. یکی تازهاش خوبه. یکی رسیده. یکی توی فصل خودش عالیه توی فصل های دیگه گرون و بعضا بی مزه و نرسیده! یکی شیرینه گفتن کم بخور! دیگری تلخه گفتن زیاد بخور! یکی پوست رو شفاف می کنه. یکی سو هاضمه رو رفع می کنه. یکی باکتری میکُشه. یکی درد مفصل رو کم میکنه. یکی کلیهها رو میشوره. یکی ضد سرطانه. یکی ...
توی سوپرماکت چشمم افتاد به ظرف ماستی که روش نوشته بود چکیده یونانی 5٪ چربی! ظاهرش که شیک بود. به خودم گفتم حالا یه بار هم از این مدل عجیب و غریبها بخر ببین مثلا این یونانیها چجور ماستی رو میخورن! تجربه ماست کفیر هم قبلا داشتم که برای تفریح خوب به نظر می رسید.
درشو به زور باز و کاسهای رو از اون پر کردم. یه نگاه تعجبی بهش انداختم و
قاشق اول رو زدم: همممم بد نیست. جالبه.
دومی: لااقل متفاوته.
سومی: یه کم زیادی چرب و سفته.
چهارمی: تهش یه جوریه.
پنجمی: چقدر سنگینه. خیلی دیگه سفته!
ششمی: چی بود اسمش؟
هفتمی: عجب اشتباهی کردم. حالا چجوری بقیهاش رو بخورم! آخه اینم شد ماست؟!
خاطرم هست یه سال متوسطه توی مدرسه جدید، یکی از بچهها رو میدیدم حسابی شنگول و خوشحال با ادا اطواراش بچهها رو حسابی میخندوند و همون ابتدای سال تعداد زیادیشون رو دور خودش جمع کرد. شوخیهای توی مدرسه، خیابون، با معلم و خلاصه خودشیرینیهاش تمومی نداشت. جمع ما البته آدمهای متفاوتی بود و اندک. سه یا چهار نفر که اهل این نوع شیطنتها هم نبودیم. ولی جریان این پسر و دوستاش هم بالاخره جلوی چشممان بود. ماه نخست دور و برش حسابی شلوغ بود. خوشحال به نظر میرسید. گذشت تا ماه دوم کمی خلوت شد. ماه سوم خلوت تر. ماه چهارم رسما تنها شد! بلی کاملا تنها! سعی می کرد هر از گاهی به یک نفر نزدیک بشه و مدتی رفاقت کنه اما طولی نمیکشید که مورد بیتوجهی قرار میگرفت. مدتی هم سعی کرد به من نزدیک بشه. اما خب حرفها و شوخیهایش تکراری شده بود. مشکلش این بود که نمیتونست از این قالبی که برای خودش ساخته بیرون بیاد. شاید هم قادر نبود شخصیتی غیر از این رو تصور کنه. سال تموم شد و من هم مدرسهام تغییر کرد و دیگر اون بچهها رو ندیدم.
دوم
آدمها شاید بشه گفت از یه منظر مثل میوهها میمونن. میوه ای پوست کلفت و ضخیم، داخلش نرم و لذیذ. یکی برونش تلخ و درونش شیرین. یکی ظاهرش زیبا و باطناش زهرمار! یکی جملگی خوب و لیکن سَمدار (غیر اورگانیک). یکی خوردنش پرزحمت ولی ارزشمند. یکی نخستاش شیرین و به تدریج تلخمند! یکی ... یکی اگه زود نخوریش تلخ میشه. یکی را باید با حوصله دونه دونه بخوری! یکی رو باید با احتیاط بخوری. یکی رو باید حسابی بشوری. یکی رو بهتره آخر شب نخوری و یکی رو همراه با دارو یا غذای دیگه. یکی رو نمی تونی بخوری به خاطر مثلا آلرژی. یکی تازهاش خوبه. یکی رسیده. یکی توی فصل خودش عالیه توی فصل های دیگه گرون و بعضا بی مزه و نرسیده! یکی شیرینه گفتن کم بخور! دیگری تلخه گفتن زیاد بخور! یکی پوست رو شفاف می کنه. یکی سو هاضمه رو رفع می کنه. یکی باکتری میکُشه. یکی درد مفصل رو کم میکنه. یکی کلیهها رو میشوره. یکی ضد سرطانه. یکی ...
- ۹۵/۰۷/۲۱